فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
کسی که وحی به شوق کتابتش شده نازل
که خط کوفی او بوده زینت کلماتش
کسی که خطبۀ غرّاست واژه واژه سکوتش
کسی که حجت بحث ولایت است زکاتش
کسی که شیفتۀ نامههای اوست بلاغت
کسی که چشمۀ جوشان حکمت است دواتش
علیست او که زمین مفتخر شده به حضورش
علیست او که زمان معتبر شده به حیاتش
علیست معنی حیّ علی الصلاة من و تو
علی کسیست که میزان سنجش است صلاتش
هرآنچه اشک به دامان چاه ریخت شبانه
بدل به درّ نجف شد یکایک قطراتش
علی معادل عدل است آن عدالت دلخواه
بگو به دهر که تنها علیست راه نجاتش
ببين در مشرق نيزه طلوع مه جبين ها را...
و بشنو نغمه ي قرآن مقطوع الوتين ها را...
ببار اي آسمان كه دختران آفتاب از حجب
به روي چهره مي گيرند ابر آستين ها را
نميخواهد بتابد بر زمين خورشيداز آن هنگام
كه ديدي بر تن صحرا، تن ِ تنهاترين ها را
دل سنگ كنار جاده از غم آب شد تا خواست
ببوسد زخم هاي پاي آن محمل نشين ها را...
اگرچه داغ تلخي ديده اي اما به لب داري
همان شيريني شكرا لرب العالمين ها را...
چه نقش يا حسيني بر عقيق قلب تو حك كرد!
خدا از اعتبار انداخت بازار نگين ها را
تو هم مثل حسينت آيه ي إنا فتحنايي...
كه عشقت فتح كرده قلب ها و سرزمين ها را...
به آتش مي زند پروانه ي شمع دمشق تو
كه با خون خودش پاسخ دهد هل من معين ها را...
به من يك جرعه از صبرت بنوشان و دعا كن تا
بيايم پابه پاي ماتم تو اربعين ها را